قوله تعالى: بسْم الله الرحْمن الرحیم بسم الله کلمة من تأملها بمعانیها و وقف على ما اودع فیها رتعت اسراره فی ریاض من الانس مونقة و ظلت افکاره بلوائح من الیقین مشرقة. فهى على جلال الحق شاهدة. و على ما یحیط به الذکر و یأتى علیه الحصر زائدة.


درگرفتم بنام خداوند جهان، قادر و قاهر و دیان، لطیف و کریم و رحیم و رحمن، بى‏نیاز از اهل زمین و آسمان، دارنده هر دو عالم، داننده آشکارا و نهان، آفریننده خلق نه چنین و نه چنان، بردارنده گردون گردان، پیدا کننده بساط و میدان، نگارنده از گل صورت انسان، نوازنده او بخلعت احسان، مطیعان را وعده داد بنعیم جاودان و درجات جنان، عاصیان را بیم داد بدرکات نیران، همه را هست کرد درین سراى امتحان، جایگاه عموم و آخران، و بحکمت اختلاف نهاد میان ایشان، بعضى گریان و بعضى خندان، لختى با کفر و نفاق، لختى با اسلام و ایمان، آن گه در خاک کند مدتى پنهان پس بجنباند زمین را بفرمان روان، تا بیرون افکند بار خویش از آدمیان و پریان و غیر ایشان. اینست که رب العالمین گفت در تنزیل قرآن: إذا زلْزلت الْأرْض زلْزالها و أخْرجت الْأرْض أثْقالها و قال الْإنْسان ما لها.


بدانکه این سوره همه صفات رستاخیزست و بیان احوال و اهوال آن. آن روز که جبال راسیات راسخات از بیخ برکنند و چون پشم زده در هوا پران کنند. زلزله در زمین افکنند و خاک فرا جنبش آرند. دریا بجوش آرند و آب آتش گردانند. آسمان فرو گشایند و ستارگان فرو ریزانند. ماه از گردون بیفکنند و آفتاب از فلک جدا کنند. ترکیب جهان نیست کنند. و نظام عالم خراب کنند. و گرد از کون بر آرند. از هوا فریشته فرو آید. و از خاک مرده بر آید. نه در هوا فریشته ماند. نه در خاک مرده. همه را در یک عرصه جمع کنند. و همه را جزاى کردار خویش دهند. مومنان را احسان و رضوان و غفران، کافران را انکال و اغلال و زقوم و قطران. قال الله تعالى: فمنْ یعْملْ مثْقال ذرة خیْرا یره و منْ یعْملْ مثْقال ذرة شرا یره.


اى مسکین یکى بر اندیش تا چه کرده‏اى و چه ساخته‏اى؟! آن روز را هر چه کرده‏اى از اعمال و هر چه گفته‏اى از اقوال هم سنگ ذره‏اى فرو نگذارند، همه را در حساب آرند. و جزاء آن بتمامى برسانند توفى کل نفْس ما کسبتْ و همْ لا یظْلمون آن روز درگاه حکومت و خصومت بگشایند. خروش مظلومان بر آید. فریاد از ظالمان برخیزد، سرگشتگى عاصیان ظاهر شود. اقویا در دست ضعفا اسیر شوند، فقرا بر امرا امیر گردند، مطیع که طاعت دارست شادان و خندان بود، مقصر که تقصیر کرده گریان و سوزان بود. نه کس را زهره حمایت بود، نه کس را مکنت عنایت بود. یوْم تبْلى السرائر فما له منْ قوة و لا ناصر. یکى از بزرگان دین گفته: هر که را توفیق رفیق بود و سعادت مساعد، از همه قرآن در وعظ او را این آیت بس که: فمنْ یعْملْ مثْقال ذرة خیْرا یره و منْ یعْملْ مثْقال ذرة شرا یره. صعصعة عم فرزدق پیش مصطفى (ص) آمد و مسلمان گشت و از رسول خدا درخواست تا از قرآن لختى بر وى خواند. رسول خدا (ص) سوره إذا زلْزلت بر وى خواند. چون باین آیت رسید که: فمنْ یعْملْ مثْقال ذرة خیْرا یره و منْ یعْملْ مثْقال ذرة شرا یره آن مرد بشورید. آشوبى و شورى از نهاد وى بر آمد، فریاد و ولوله در گرفت، و چون مرغ نیم بسمل بخاک در افتاد. و زار بگریست. آن گه گفت: حسبى هذا من القرآن.


مرد دانا چون بدانست که در آن عرصه کبرى بر مقام سوال از ذرات و حبات و نقیر و قطمیر بخواهند پرسید و هیچ فرو نخواهند گذاشت، دست در دامن ورع زند و در هیچ معاملت گزاف کارى نکند و با نفس خویش بنقیر و قطمیر حساب بکند تا خود با ایمان بود و خلق از وى در امان باشند. وى با اسلام بود. و خلق از قصد جنایت وى بسلامت باشند. اینست که مصطفى (ص) گفت: «المومن من امنه الناس على انفسهم و دمائهم و اموالهم. و المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده».